اصفهان

اصفهان

مقدمه

اِصفَهان شهری باستانی در مرکز ایران است. این شهر مرکز استان اصفهان و نیز مرکز شهرستان اصفهان است. اصفهان، سومین شهر پهناور و پر جمعیت ایران پس از تهران و مشهد است.
این شهر در میان سال‌های 1050 تا 1722 میلادی به ویژه در قرن شانزدهم میلادی در میان حکومت صفویان هنگامی که برای دومین بار (پس از دوران سلجوقیان) پایتخت ایران شد، رونق فراوانی گرفت. حتی امروزه نیز شهر ، مقدار زیادی از شکوه گذشته خود را حفظ کرده‌است. بناهای تاریخی متعددی در شهر وجود دارد که تعدادی از آن‌ها به عنوان میراث تاریخی در یونسکو به ثبت رسیده‌اند. اصفهان در سال 2006 به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام و در سال 1388 به عنوان پایتخت فرهنگ و تمدن ایران اسلامی و همین‌طور به عنوان پایتخت صنعتی ایران ، بعد از تهران انتخاب شده است. این شهر به داشتن معماری زیبای اسلامی و بسیاری از بلوارهای زیبا، پل‌های سرپوشیده، تونل‌های زیبا، کاخ‌ها، مسجدها و مناره‌های منحصربفرد معروف است. این امر باعث شده‌است که در فرهنگ ایرانی ، اصفهان، نصف جهان لقب بگیرد. این شهر در آذر 1394 (دسامبر 2015) به همراه رشت به عنوان نخستین شهرهای ایران، به شبکه شهرهای خلاق جهان زیر نظر یونسکو پیوست. براساس استانداردهای یونسکو شهر خلاق، شهری است که از نوآوری و توانمندی‌های شهروندان در توسعه پایدار شهری استفاده می‌کند.

میدان نقش جهان یکی از بزرگترین میدان‌های دنیاست و نمونه برجسته‌ای از معماری اسلامی است که توسط یونسکو به عنوان میراث جهانی ثبت شده‌است. شعار شهر اصفهان، “اصفهان برای همیشه، برای همه” است. در ادامه شما را با اصفهان بیشتر آشنا می کنیم .

موقعیت جغرافیایی

اصفهان منطقه نسبتاً کوهستانی و وسیعی است به مساحت 197،403 کیلومترمربع ،به انضمام چهار محال و بختیاری که در مرکز فلات ایران واقع شده است.این شهر از شمال به نواحی کاشان و گلپایگان محدود است، از جنوب به آباده و بهبهان، از مشرق به یزد ، از مغرب به نواحی بختیاری و حدود خوزستان.طول آن از زرد کوه  در خاک بختیاری که منبع زاینده رود است تا دریاچه ی گاوخونی تقریباً 300 کیلومتر و عرض آن را از کوههای قهرود که حد شمالی آن است تا قریه ی امین آباد که حد جنوبی آن و در خاک فارس واقع است 240 کیلومتر ذکر کرده اند.

حدود شهرستان

شهرستان اصفهان از شمال به شهرستانهای اردستان و کاشان و گلپایگان ،از جنوب به شهرضا ،از مشرق به شهرستان نایین و از مغرب به شهرستان فریدن محدود است.

اصفهان امروز در جلگه سبز و خرمی در کنار زاینده رود واقع است و طول آن از مشرق به مغرب 18 کیلومتر و عرض آن از شمال به جنوب 12 کیلومتر است. مافروخی اصفهانی در قرن پنجم هجری طول و عرض این شهر را 14 فرسنگ در 6 فرسنگ با 8 دروازه ذکر کرده و گفته است که 800 پاره دیه و مزرعه دارد.

 

اقلیم

ارتفاعات نزدیک شهر

دنباله  ارتفاعات شاه کوه لنجان ، در جنوب اصفهان به دو رشته کوه کم ارتفاع صفه و بابا سعید متصل می شود که جهت آن ها از جنوب به مشرق است .ارتفاع کوه صفه در جنوب شهر اصفهان به 2400 متر می رسد. این رشته کوه با بریدگی های زیادی که دارد و به علت نزدیکی آن به شهر ، بر زیبایی طبیعت اصفهان افزوده است.در 25 کیلومتری شمال غربی اصفهان کوه های سید محمد واقع شده است که از کنار جاده شوسه اصفهان شروع می شود و به کوههای کرون و قمیشلو و علوی اتصال می یابد. این کوه دو سه چشمه ی کم آب دارد .یکی از آنها به نام چشمه منظر در بین اهالی شهرت دارد و از گردشگاههای شهر به شمار می رود.

ارتفاعات شمال اصفهان به منزله تپه های خاکی محسوب می شوند که به گردنه مادر شاه در سه راه اصفهان به تهران متصل شده و به کوه چاله سیاه در 35 کیلومتری شمال غربی اصفهان ختم می شوند.

اندکی دورتر ، شمال جلگه اصفهان را کوههای نطنز و قرود کاشان محدود می کند و کوه معروف کرکس به ارتفاع 3350 متر به خط مستقیم ، در 50 کیلومتری شمال اصفهان واقع شده که اغلب از برف پوشیده است و به واسطه ارتفاعی که دارد از دور به خوبی نمایان است.

آب و هوا

از لحاظ نظم و ترتیب فصول چهار گانه سال ، هیچ یک از شهرهای ایران ، با اصفهان برابری نمی کند .روز اول فروردین و اول تیر و اول مهر و اول دی شروع 4 فصل بهار و تابستان و پاییز و زمستان را اعلام می دارند و تغییرات استثنایی بندرت دیده شده است.

در اواسط میزان (ماه مهر) هوا اندکی میل به سردی می کند . رعایا از قدیم شب هفدهم مهر را جلبند می نامند و احتمال میرود که از آن شب به بعد سرما به بعضی از محصول ها که به درخت باشد یا نرسیده باشد آسیب برساند. اواخر میزان تا اواسط عقرب( آبان) شروع خزان و فصل برگ ریزان اصفهان است و در آن وقت دیگر میوه ای به درخت یا مزرعه نمی گذارند و همه را می چینند و انبار می کنند. از اوایل آبان معمولاً بارندگی شروع می شود و در اول قوس (ماه آذر) تمام برگ درختان ریخته و درخت ها مانند چوب خشک می شوند. در اواخر آذر هوا کاملاً سرد شده و احتمال باریدن برف و یخبندان است و آن را چهله بزرگ می نامند و از دهم دلو تا اول حوت (اسفند ) سردی هوا بی اعتبار است مگر در سال های استثنایی که سردی هوا زیاد  باشد و آن را چهله کوچک می نامند. از اوایل اسفند هوا رو به گرمی می رود و در اول ثور (اردیبهشت) هوا گرم و معتدل است و در اول جوزا (خرداد) گرمی هوا زیاد می شود ولی طاقت فرسا نیست . از این ماه تا اوایل سرطان (تیر) که هوا به اوج گرمی خود می رسد ، شروع چیدن میوه های درختان در اصفهان است.

هوای اصفهان به واسطه وفور درختان و بخار آبی که از زاینده رود متصاعد می شود لطیف است و لطافت و طراوت آن به خصوص در فصل بهار کاملاً محسوس می باشد . میوه های پیشرس مانند خیار از سی تا چهل روز بعد از نوروز و غله ی آن از 120 روز بعد از اعتدال ربیعی جمع آوری می شود.

 

زاینده رود

مهم ترین رود خانه ای که در مرکز ایران جاری است ، زاینده رود می باشد ،که از ارتفاعات زردکوه بختیاری و از رشته ای به نام کوهرنگ سرچشمه گرفته و از مغرب به مشرق تا باتلاق گاوخونی جریان دارد. طول این رودخانه را با پیچ و خم های آن 400 تا 480 کیلومتر نوشته اند ولی این فاصله به خط مستقیم 270 کیلومتر است. عرض بستر رودخانه تا 200 متر کم و زیاد می شود.

مراتع و جنگل ها

در اغلب نقاط اصفهان مراتع جهت استفاده ی چوپان ها موجود می باشد که مهم ترین آنها به قرار زیر است:

1-در چهار محال، 31 قطعه مرتع وجود دارد که از همه مهم تر مرتع گندمان است.

2-در فریدن ، مراتع زیاد یافت می شود و از نقاط مختلف اصفهان ،گوسفندها را از اول بهار تا اواسط پاییز به این مراتع می آورند و مهم ترین آنها عبارتست از : مرتع میدانک ،مرتع چهل چشمه و مرتع شاه نشین

3-در شهرضا ، مرتع امین آباد ، مرتع قصر چمن ، مرتع آب دزد، مرتع مهیار

4-در کرون نیز مراتعی موجود است.

در فریدن جنگل های متعدد وجود دارد و محصول های آنها عبارتست از درختانی مانند کبوده ، صنوبر، تبریزی و محصول هایی مانند سماق و زرشک ، بادام کوهی و گردوی کوهی.

 

وجه تسمیه اصفهان

شهر اصفهان از روزگاران کهن تا کنون به نامهاي : آپادانا،آصف‌هان،اسباهان،اسبهان،اسپاتنا،اسپادنا،اسپاهان،آسپدان،اسپدانه،اسپهان،اسپينر،اسفاهان،اسفهان،اصباهان،اصبهان،اصپدانه، اصفاهان،اصفهان،اصفهانک،انزان،بسفاهان،پارتاک،پارک،پاري،پاريتاکن،پرتيکان،جي،داراليهودي،رشورجي،سپاهان،سپانه،شهرستان، صفاهان،صفاهون،گابا ، گابيان،گابيه،گبي،گي،نصف جهان و يهوديه سرشناس بوده است .
بيشتر نويسندگان بر اين باورند که چون اين ناحيه پيش از اسلام ، به ويژه در دوران ساسانيان ، مرکز گردآمدن سپاه بود و سپاهيان مناطق جنوبي ايران ، مانند :کرمان ، فارس ، خوزستان ، سيستان و … در اين ناحيه گرد آمده و به سوي محل نبرد حرکت مي‌کردند ، آنجا را ( اسپهان ) گفته ،سپس عربي شده و به صورت ( اصفهان ) درآمده است .
اين شهر داراي واژگان کهن تري است که با نام کنوني آن ، هيچ گونه پيوندي ندارد ، مانند : انزان،گابيان ،گابيه، جي، گبي، گي ،گابا .
ياقوت حموي ، مي‌نويسد :اصفهان يا اسپهان از کليه اسباه است که به معني سپاه و سگ مي‌باشد .
استاد پورداود ، مي‌گويد : ارزش اين وجه اشتقاق فقط در اين است که مي‌رساند در لهجه قديم اصفهاني ، اسباه به معني سگ نيز بوده است .
پورداود يادآور شده است که بطلميوس ، جغرافيانگار سده دوم ميلادي ، نام اين شهر را ( اسپدان ) نگاشته ، سپس مي‌گويد واژه اصفهان روي اسپاهان قرار گرفته که خود شامل سپاه به معني ارتش و هان اسم مکان ، يعني جاي سپاه است .
نويسنده کتاب حدودالعالم از اين شهر به نام ( سپاهان) ياد کرده ، مي‌گويد : در کتيبه‌هاي پارسي هخامنشي، انزان شامل ناحيه اصفهان بوده و پيش از کورش ، مرکز قدرت هخامنشيان در اين ناحيه بوده و پس از کورش ، انزان به گابيان تبديل يافته و استرابن هم آن را به همين نام خوانده است و گابيان رفته رفته به جي تغيير يافت .
هرتسفلد نگاشته است :اصفهان نام بلوکي از ولايت پريت کان و نام شهر (گبي ) بوده است . گبي بعدها ( گي ) و سپس عربي شد و به ( جي ) تبديل يافت .
در سده 2 ميلادي ، نام گبي و اسپدانا در نقشه بطلميوس ديده مي‌شود . وي ( اسپدانا )ي پارسي زمان هخامنشي را از کتاب ارتستنس ، مدير کتابخانه اسکندر مقدوني برداشته بود. در يک نقشه جهان نما که 100 سال پيش از بطلميوس ترسيم شده است ، اين نام به صورت ساساني ( سپانه ) يعني سپاهان نگاشته شده و معني آن ، جاي لشکريان است .
ابن اثير در کتاب اللباب مي‌نويسد : اصفهان به کسر اول يا فتح آن شهر بلاد جبال است و آن را از آن جهت اصفهان گفته‌اند که معرف سپاهان است و سپاه به معني لشکر و هان علامت جمع است و اينجا محل تجمع سپاه اکاسره بوده است .
حمزه اصفهاني بر اين باور بود که واژه اصفهان يا اسپاهان از سپاه گرفته شده که در فارسي به معني قشون و سگ است .

لاکهارت نيز بر اين باور بود که از روزگار پارتها ، واژه اسپاهان به اين ناحيه اطلاق شده است .
گفتار بالا مي‌رساند که اين نام با سپاه و سپاهيگري بستگي داشته است و شايد چنين نقشي را ( جي ) به عهده داشته است ، نه (يهوديه) که گسترش آن ، اصفهان کنوني را به وجود آورده است . واژه سپاه در پارسي باستان به معني اسب نيز آمده است ، زيرا اسب جزو کار سپاه بوده است چنانکه ياقوت حموي ، مي‌گويد سپاه برابر اسب است و همين اصفهان را جايگاه سپاهيان دانسته است . اسب در نزد آرياييها با ارزش و محترم بوده است و بسياري از بزرگران و نام‌آوران ايراني به نام اسب نامگذاري مي‌شده‌اند ، مانند : گشتاسب ،لهراسب و جاماسب ،که همه اين نامها واژه اسب دارند .
تاریخچه اصفهان
در طول تاریخ به آسانی نمی‌توان رد شهر اصفهان را به طور پیوسته دنبال نمود. هر چند اصفهان در مرکز فلات ایران قرار داشت،  به علت آن که در دوران پیش از اسلام گرانیگاه شاهنشاهی‌های هخامنشی تا ساسانی، قلمرو غربی این شاهنشاهی‌ها و به ویژه میان‌رودان بود، این شهر در کانون توجه این دودمان‌ قرار نداشت. در طول تاریخ تا دوران اسلامی می‌توان در محل فعلی شهر اصفهان ردپای شهرهای مختلفی تحت نام‌های مختلف، محل‌های مختلف و حتی مردمان متفاوتی را پی‌گیری نمود.
جیِ باستانی
بنای اصفهان را به طهمورث، سومین پادشاه از سلسله پیشدادیان نسبت داده‌اند. اصفهان در تاریخ قدیم با نامِ گی در پارس علیا معرفی گردیده و نیز از آن، تحتِ عنوانِ گابای یا تابای نیز نام برده شده‌است.این شهر محلِ تقاطعِ راه‌های عمده و اقامتگاهِ سلطنتی پادشاهانِ هخامنشی نیز بوده‌است. استرابون جغرافی دان یونانی، از اصفهان به عنوانِ مرکز کشور ایران نام برده است.

یهودیه
زمانی که کورش بزرگ بابِل را گرفت و یهودیان را از اسارتِ نبوکدنصر شاه بابل نجات داد، شماری از یهودیان به فلسطین بازگشتند و شماری دیگر از آن‌ها به ایران آمدند و در این منطقه که به دارالیهودیه نامگذاری شد، اسکان یافتند. این منطقه در کنار منطقه ی جی بود که بعدها این دو منطقه به یکدیگر متصل شد و شهر اصفهان را ایجاد کرد.

ابن فقیه همدانی تاریخدان ایرانی قرن دهم میلادی می‌نویسد: وقتی یهودیان از اورشلیم مهاجرت کردند و از نبوکدنصر فرار کردند، با خود مقداری از خاک و آب اورشلیم را بردند. آنها در هیچ جا ساکن نشدند بدون اینکه قبل از آن خاک و آب آن را مورد آزمایش قرار دهند. آنها اینکار را ادامه دادند تا به شهر اصفهان رسیدند. در آنجا استراحت کردند و خاک و آب آن را آزمایش کردند و آن را مشابه اورشلیم یافتند. وقتی آنجا ساکن شدند شروع به کاشتن در زمین کردند و فرزندان و نوادگان خود را به دنیا آوردند و امروزه نام این منطقه یهودیه است. این روایت توسط تاریخدانان دیگری نظیر موسس خورناتسی، الاصطخری، ابن حوقل، المقدسی، یاقوت حموی، ابوالفدا و ابن خلدون نیز عیناً تکرار شده است.
دورانِ ساسانیان
در دوران ساسانیان به دستور یزدگرد اول ، یک پادگان نظامی احتیاطی برای آموزش و اعزام نیروی کمکی احداث گردید ، بغیر از این پادگان سه مرکز نظامی در مرو و گرگان و تیسفون نیز بوجود آمده بود. این مراکز دارای نیروی ثابت بوده و فقط سپاهان برای تعلیم و اعزامِ نیروی کمکی پیش بینی شده بود.

اصفهان کنونی در قدیم گابای (جی) نام داشت و در آغاز مرکز قبیله پَرِتاکِن (که نام فریدن از آن به‌جا مانده) بوده‌است .به نظر می‌آید نام اسپهان (به معنی جایگاه ارتش) از روزگار ساسانیان به بعد جایگزین نام گی شده‌باشد. آن‌گونه که درسرگذشت‌نامه‌ها آمده، سواره ‌نظام ساسانی به هنگام صلح در سبزه‌زارهای پیرامون اسپهان به‌ویژه در بخش غربی این شهر تا دامنه‌های کوه‌ها و سرچشمه زاینده‌رود استقرار می‌یافت. اسپهان از آن‌جا که ولیعهدنشین ساسانیان بود امتیازی نسبت به شهرهای ایران آن زمان به‌دست‌آورد. در زمان ساسانیان گاه اسپهان و گاه ارمنستان ولیعهدنشین شاهنشاهی ایران بود ولی اسپهان این امتیاز دیگر را نیز داشت که نشیمن‌گاه و قلمرو نفوذ واسپوهران یا اعضای هفت خانواده بزرگ ایرانی صاحب نفوذ در پادشاهی نیز بود.
هر چند در دوران اسلامی منطقه جغرافیایی اطراف شهر نام اَسپاهان که نام تقسیم‌بندی حکومتی زمان ساسانیان بوده‌است را حفظ کرده‌است. در هنگام حمله اسکندر مقدونی به ایران، این شهر مرکز گابیوها بوده‌است و از آن تحت عنوان گابای یا تابای نام برده شده‌است. معمولاً تصور می‌شود که قسمتِ ساسانی نشین اصفهان که جی نام داشت توسط خسرو اول ایجاد شده است. از این رو احتمالاً حضور یهودیان در این منطقه قبل از حضور ساسانیان بوده است.
سده‌های نخست اسلامی
در سده‌های آغازین اسلامی، منابع اسلامی از دو شهر در مکان فعلی شهر اصفهان نام می‌برند؛ شهری بنام جَی در مکان فعلی محله جی و دیگری شهری در سه کیلومتری غرب جی با نام یهودیه که جمعیتی قابل توجه از یهودیان را در خود جای داده بود. نام جی بعدها به  )شهرستان (تغییر پیدا کرد و از یهودیه با عنوان جهودستان نیز یاد شده‌است. عرب‌ها اسپهان را در سال 23 هجری تصرف کردند و این شهر نیز مانند دیگر شهرهای ایران تا آغاز سده ی چهارم هجری زیر سلطه اعراب قرار داشت. در زمان خلیفه منصور عباسی در دهکده خشینان (احمدآباد امروزی) کاخی بزرگ بنا شد و بارویی به گرد شهر اصفهان کشیده‌شد و خشینان به جویباره (یهودیه) پیوسته ‌شد.
دیلمیان

در سال 319 ه.ق. مردآویج زیاری با سپاهش از گیلان، اصفهان را آزاد کرد و این شهر را به پایتختی برگزید و جشن سده را با شکوه بسیار در این شهر برپا کرد. در سال 327 قمری این شهر به دست رکن‌الدوله دیلمی افتاد که وی نیز اصفهان را پایتخت خود قرار داد. پس از آن شهر اصفهان پیشرفت پیشین خود را بازیافت و کانون گرد هم آمدن دانشوران و سرایندگان شد.
دوره سلجوقی
در بهار 442 هجری قمری طغرل سلجوقی اصفهان را پس از یک محاصره طولانی و ویرانگر گشود. البته شهر به زودی به تدبیر ابولفتح مظفر نیشابوری که از طرف طغرل به حکومت اصفهان منسوب شده بود، بازسازی شد، 500000 دینار خرج ساخت بناها شد و سه سال از مردم هیچ مالیاتی گرفته نشد. توسعه ی سریع شهری، مردمی که در جریان درگیری‌ها گریخته بودند را دوباره به شهر کشاند، همچنین طغرل پایتخت حکومتش را از ری به اصفهان منتقل کرد. گسترش شهر در زمان آلب ارسلان نیز ادامه یافت، اما در دوران ملکشاه و وزیر باتدبیرش خواجه نظام الملک طوسی بود که شهر به اوج شکوهش رسید به طوری که جمعیت شهر دو برابر شد و بناهای بسیاری در آن ساخته شد.
دوره صفوی

در سال 1006 هجری قمری شاه عباس صفوی پایتخت صفویه را از قزوین به اصفهان منتقل کرد، مؤلف عالم آرای عباسی سبب این انتقال را علاقه شاه عباس به طبیعت اصفهان می‌داند. دوری از مرزها، کاهش دادن قدرت قزلباشان، بهبود تجارت و ترس شاه عباس از پیشگویی منجمانی که ماندنش را در قزوین برای جانش خطرناک دانسته بودند از دیگر دلایل ذکر شده برای این انتقال است. گزیدن اصفهان به عنوان پایتخت توسط شاه عباس، نتایج مثبتی برای این شهر به بار آورد، مسجدها، آب‌انبارها و کاروانسراهای بسیاری در شهر ساخته شد، به ابتکار شیخ بهایی شبکه‌های کامل ارتباطی و آبیاری پدید آمد و با بنیان نهادن شهر بازرگانی نجف آباد در چندکیلومتری غرب اصفهان برای تهیه آذوقه شهر، زیربنای زراعی استواری برای پایتخت جدید پدید آمد.
اصفهان در روزگار شاه عباس اول تا مرگ شاه عباس دوم برتر از همه ی شهرهای خاورزمین بوده است. در این روزگار، با افزوده شدن کوی‌های (محلات) چهارگانه ی (عباس‌آباد، جلفا، گبرآباد و اسپهان) نمای پایتخت صفوی از قسطنطنیه هم بزرگ‌تر و زیباتر بود و شهر اصفهان در روزگار اوج شکوه خود 137 کاخ، 162 مسجد، 48 مدرسه، 273 حمام و 12 گورستان داشت.

دوران صفویه را یکی از درخشان ترین اعصار هنر و معماری ایران می دانند چرا که در تمامی زمینه ها از جمله معماری و تزئینات آن گرفته تا موسیقی و فلسفه، ایران شاهد رشد و شکوفایی چشمگیری بوده است.

در این زمان به علت نیاز فراوان به توسعه شهری و ساختمان سازی، مساجد باشکوه در کنار کاخ های حکوتی قرار می گرفت و سایر بناهای شهری چون مدارس، حمام ها، بازارها و کاروانسراها نیز بسیار مورد توجه واقع شد که مهمترین نمونه های آن شامل: مسجد امام اصفهان، مسجد شیخ لطف الله، میدان نقش جهان، کاخ عالی قاپو، کاخ هشت بهشت و … می باشد.

شیوه اصفهانی، نام آخرین نوع شیوه معماری سنتی ایرانی است، و دو دوره دارد که دوره نخست آن به زمان قراقویونلوها باز میگردد. این شیوه همان طور که از نام آن پیداست، از شهر اصفهان شروع می شود و مورد توجه قرار می گیرد. اصفهان به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی، سابقه دیرین تاریخی دارد و بنابر نظریاتی سابقه و قدمت آن به قبل از دوره اسلامی می رسد. احتمالاً این شهر زمانی اقامتگاه شاهان هخامنشی بوده است. این شیوه کمی پیش ا ز روی کار آمدن صفویان از زمان قرا قویونلوها آغاز شده و در پایان روزگار محمد شاه، زمان پسرفت (انحطاط) شیوه اصفهانی است، که در واقع از زمان افشاریان آغاز شد و در قاجار، دوره نخست آن به پایان می رسد.

(ویژگی سبک اصفهانی)

1- ساده شدن طرح ها که در بیشتر ساختمان ها، فضاها یا چهار پهلو ( مربع) هستند یا مستطیل.

2- در شیوه آذری با بکارگیری یک هندسه قوی، طرح های پیچیده ای ساخته شدند اما در شیوه اصفهانی، هندسه ساده و شکل ها و خط های شکسته بیشتر بکار می رفت.

3- در تهرنگ ساختمانها نخیر و نهاز ( پیش آمدگی و پس رفتگی ) کمتر شد، ولی از این شیوه به بعد ساخت گوشه های پخ در ساختمان رایج تر شد.

4- همچنین پیمون بندی و بهره گیری از اندام ها و اندازه های یکسان در ساختمان دنبال شد.

سادگی طرح در بناها هم آشکار بود.
دوره قاجار
مسعود میرزا ظل‌السلطان (پسر ناصرالدین‌شاه قاجار) از سال 1288 حاکم اصفهان شد و در سال‌های پس از آن حکومت ایالت‌های فارس، کردستان، لرستان و یزد نیز به او داده شد. او همواره مایل به داشتن نیروی نظامی شخصی بود. در اصفهان فوج‌های نظامی با لباس و اسلحه ی ارتش اتریش تشکیل داد و برای تعلیم دادن آنها از آلمان معلم‌های نظامی استخدام کرد. ناصرالدین شاه که از خودسری‌های ظل‌السلطان در اصفهان بیم داشت، او را شبانه از تمام حکومت‌های خود عزل کرد و تنها شهر اصفهان را برایش باقی گذاشت.
فرمانروایی سی و چهار ساله مسعودمیرزا ظل‌السلطان بر اصفهان، با ویرانی بیش از 50 اثر و بنای تاریخی و باغ ایرانی در این شهر همراه بود. یکی از جهانگردان اروپایی در آن زمان نوشته است:
متأسفانه ظل‌السلطان از خیابان خوش‌منظره و فرح‌آور چهارباغ مانند سایر آثار باستانی چیزی باقی نگذاشته، جدول‌های سنگی را پرکرده و حواشی آنها را فروخته و نقاشی‌های تاق‌ها و دیوارها را هم محو کرده است. جای قصرها و عمارت‌های خالی صفوی را هم با ایجاد مزارع گرمک و خیار اشغال کرده است.
لرد کرزن هم که در سال‌های پایانی فرمانروایی قاجاریان به ایران آمده بود درباره ی این ویرانی‌ها چنین می‌نویسد:
مسجد و عمارت سلطنتی اصفهان را از بیخ و بن کندند. آن عمارت هفت‌دست و آیینه‌خانه و نمکدان با نقشه‌های عجیب و آیینه‌های بزرگ شفاف و حوض‌های یکپارچه که از سنگ‌های مرمر صاف شفاف تراشیده شده و سلاطین با مخارج گزاف بنا نهاده‌اند، تماماً خراب و به جای آنها جز تپه ‌خاکی غم‌انگیز و ملالت‌خیز باقی نمانده است.

 

پیام بگذارید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.